ايل قشقايي آخرین مطالب
نويسندگان چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:, :: 12:22 :: نويسنده : آرشين قائدي
عروس پس از ازدواج با اقا داماد خونه ی مادر شوهرش زندگی می کنه چون عروس نخودچی خیلی دوست داشت هر شب که همه خواب بودن می رفت و نخودچی می خورد یک روز مادر شوهرش می بینه که هر روز نخودچی ها کم می شن کمی فکر می کنه میگه شوهر و پسرم نخودچی دوست ندارند پس کار عروسم هست میره و از اون می پرسه که تو چرا هر شب نخودچی می خوری جز من و تو کسی تو این خونه نخودچی دوست نداره من که نمی خورم پس کاره تو هست درست می گم ؟ نظرات شما عزیزان: پیوندهای روزانه
پيوندها
|
|||
![]() |